خاطره

دلم خیلی گرفته,

چیکار کنم

دنیای دخترا همینه

ی اتاق

اهنگای گوشی

ی گوشه بشینی

و

حرفات از چشمات بریزه بیرون

پاهاتو بغل بگیری و 

بباری

لعنت ب زندگی دخترا

لعنت ب تنهایی

لعنت ب بغض

دارم خفه میشم

خسته شدم خداجون

ی کاری کن

برای من

خدای من

.

.

.

.

 

خاطره...

نموند, و رفت توروزای سخت منو تنهام گذاشت با خیاله تخت 

چند روزه ک حاله من بده

ب قلب عاشقم خوشی نیومده

شکسته بازم بغض تو گلوم اخه ی چندتا عکسش افتاده پلوم

رفت اونی ک میگفت دوسم داره همون ک میگفت تنهام نمیزاره تنهام نمیزاره تنهام نمیزاره

ی گوشه از اتاق میشینم و همش ی خاطره میاد تو ذهنم ازش اون روزه اخرو میاد ب خاطرم ک دادزدم نرو بمون بخاطرم بمون بخاطرم

با اینکه رفت با اینکه تنهام گذاشت تو سختیا دلم میخواد ک بهش بگم برگرد بیا برگرد بیا

 

خاطره...

دلم خیلی برات, تنگ شده 

دیشب این موقع بودی

الان نیستی....

دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست

کس درهمه افاق ب دلتنگی من نیست

.

.

.

خاطره...

یه غم بزرگ, توی دلمه

نمیدونم حکمت بعضی کارای خدا چیه

چرا خدایا

چرا

من ک گناهی نکردم

من ک کسی نرنجوندم ب اندازه ای ک اینجور بخوام بعدش عذاب بکشم

تاوان کدوم کاره اشتباهمو دارم میدم خدایا

درد دارم

دردی بزرگ, دارم

قلبم

اخ قلبم

تفلکی قلبم

خدایا بازم بخاطر اون فرشته شکرت

.

.

.

خاطره...

خیلی, سخته, که بخوای با آب خوردن بغضت رو بفرستی پایین،

اما یه دفعه اشک از چشمات جاری بشه....

.

.

.

.

خنده را معنا ز سرمستی نکن

آنکه میخندد غمش بی انتهاست...

.

.

.

 

خاطره...

سخته قورت دادن بغض سمجی ک اصرار ب شکستن داره

سخته کنترل دل لعنتیم...سخته بگم بساز با تنهایی ...د لامصب همه تنهان خیلی ها مثل تو تنهان قبول کن تنهایی سهم توعه از زندگی

بسه دیگه بهونه نگیر دلکم

این پست ادامه داره

خاطره...